ماسونيسم(1)
(ماسون) يعنى بناء(2).
(ماسونيسم) حزبى است مخفى كه فقط بخاطر ريشه كن ساختن اديان، اخلاق و دولتها به حساب يهود، تأسيس شده است.
مطالب اين بخش از كتاب (اسرار الماسونية) تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان مىباشد.
الف ـ تعريف حزب:
ماسونيسم حزبى است مخفى كه تا به حال كسى از مقرّرات و قوانين آن اطلاع نداشته و در هيچ كتابى راجع به آن مطلبى نوشته نشده است(3).
عقائد رموز و اشارات ما به لغت مصرى فرعونى است، كه به وسيله بنى اسرائيل به ما ارث رسيده است(4).
ب ـ هدف حزب:
حزب ماسونى نبايد به يك دولت، يا دو دولت اكتفا نمايد بلكه تمام دولتهاى جهان را بايد تحت سيطره خود قرار دهد براى رسيدن به اين هدف در ابتدا لازم است دين و علماء دين را كه يگانه دشمن ما هستند نابود كنيم(5).
برادران عزيز، علماء دين مىخواهند بر امورات دنيوى ما نيز چيره شوند و اين وظيفه ما است كه تز آزادى مذهب را در اذهان مردم بگنجانيم و آنها را از دور علماء پراكنده كنيم.
دين را كه يگانه دشمن بشريّت است بايد نابود كرد چون باعث جنگها، جدالها، كشتارها و همه كشمكشهاى مردمى مىباشد.
برادران عزيز، تا مىتوانيد قانون و مقرّراتى جعل كنيد تا اين كه مجالى براى دستورات و قوانين دين و مذهب باقى نماند، زيرا حاكميّت علماى دين را تا مىتوانيم از بين برده و كار دين و دينداران و مؤمنين را با خدا يكسره كنيم(6).
حزب ماسونى، در چندين سال اخير نقشهاى مهمّى در سياست اروپا داشته است(7).
افراد اين حزب نبايد به هيچ دينى معتقد باشند(8).
فرد ماسونى ممكن است (وطنپرست) باشد، ولى به شرط آن كه پاى بند به مقرّرات حزب ماسونى باشد.
افراد اين حزب مىتوانند كارمند دولت، وكيل مجلس و يا رئيس جمهور بشوند، به شرط آن كه بدون مشورت با مجلس ماسونى كارى انجام ندهند و از هدف ماسونيسم نبايد دور شوند(9).
اگر فرد ماسونيسم، زمامدار مملكتى شد، بقيه افراد حزب را بايد در كنار خود به مقامات عاليه برساند(10).
ماسونيسم، حزبى است مخفى كه هدفش نشر افكار و عقائد خود و چيره شدن بر جهان و جهانيان است و اگر گروهى افكار ما را قبول كنند سبب راحتى ما مىگردند(11).
ماسونيسم يگانه حزبى است كه با اديان، عقائد و مقدّسات دينى سخت مبارزه مىكند(12).
هدف ما اين است كه دولتها و ملّتها را بر پايه انكار خدا تأسيس كنيم(13).
هدف ماسونيسم برپائى نظام جمهورى لامذهب بودن در جهان مىباشد(14).
آنها براى رسيدن به اهداف خود بايستى تشكيلات خانواده را به هم زنند و اصول اخلاقى جامعه را كاملاً بدون داشتن دين و اهميّت دادن به ناموس و اخلاق حسنه تربيت كنند. البته اين كار در مرحله اوّل مشكل به نظر مىرسد ولى چون در ميان آنها ميل به شهوت و لاابالى گرى فطرى و طبيعى است از اين رو شايد چندان هم مشكل نباشد.
افراد حزب را با مقامهاى بالا در حزب، فريب داده و آنها را به ناهمواريهاى زندگى آشنا مىسازند، تا از زير بار حزب شانه خالى نكنند.
يكى از اهداف بزرگ مهم آنها اين است كه تشكيل خانواده را جدّى نگرفته و اهميتى به رفع مشكلات خانواده نمىدهند گرچه همه نقشههاى آنها نقش برآب خواهد شد.
طبيعت انسان ميل به محرمات و شهوترانى است و اين وظيفه ما است كه درجه حرارت شهوت را در جامعه بالا ببريم، تا اينكه به تمام مقدّسات خود كافر گردند.
تنها از اين راه مىتوان افراد را براى ورود و جذب در حزب آماده كرد(15).
انسان بايستى بر خداوند، خود چيره شده و عليه او اعلام جنگ كند.
آسمانها را مانند ورق كاغذ، پاره پاره كند(16).
الحاد و شرك به خداوند، يكى از مفاخر اين حزب است.
و شعارهاى آنها اين است كه زنده باد مردان و زنان دليرى كه به اصلاح دنياى خويش پرداختند و منتظر آخرت نشدند(17).
به زودى بايد مؤمنين، دينداران و متديّنين را اعدام كرد و بدين وسيله بر عقائد باطله آنها پيروز شد(18).
فراموش نكنيد، ما از دشمنان حقيقى اديان هستيم(19).
يكى از ذخيرههاى پرارزش بشر اين است كه پاى بند هيچ عقيدهاى نباشد. آنچه مردم به آن عقيده دارند از ترشحات فكر و انديشههاى انسان است، مغز انسان است كه حقيقت را مىتراشد و بخورد ديگران مىدهد و بر ما است كه از اين حقيقت منتهاى استفاده را بكنيم. جمال و زيبائى و الحاد در همين است و اين تنها هدف گمراهى و اساس بين ريشه الحاد است(20).
هدف تنها اين نيست كه بر (متدينين) غالب شويم بلكه هدف ما نابود ساختن آنها است(21).
نتيجه جنگى كه بر عليه (دين) آغاز كردهايم، جدائى دين از سياست است(22).
تمام قوانين سياسى و اجتماعى را كنفرانسهاى ماسونى وضع مىكند(23).
به زودى ماسونيسم جاى اديان را گرفته و (مساجد و معابد) آنها تبديل به (محفلهاى) ماسونى خواهد شد.
وقتى (البرت بايك) فوت كرد و به جاى او آقاى (لمى) رئيس حزب انتخاب شد، عكس (مسيح) را بر سر در قصر (ماسونيسم) نصب كرده و در زير آن عكس چنين نوشتند: پيش از آن كه اين مكان را ترك گوئيد بر صورت اين شيطان خائن آب دهان بياندازيد(24).
زمينه براى انقلاب (ماركس) آماده است، فقط بايد با (كارگران) هم صدا شده و اعلان انقلاب كنيم و حتما اين انقلاب پيروز خواهد شد، زيرا ما (قوّه متفكّره) اجتماع هستيم و كارگران (قوّه مادى) اجتماع مىباشند، وقتى اين دو قوّه باهم جمع بشوند اضطراب و انقلاب بزرگى به وجود خواهد آمد(25).
افراد حزب ماسونى اكثريّت دستگاه حاكمه فرانسه را تشكيل مىدهند(26).
آزادى پدران به اصطلاح (مقدس) مصالح ما را تهديد مىكند(27).
سالخوردگان را اهميّت نداده و نسل جوان را دريابيد، سعى كنيد نوجوانان و جوانان را به مجالس خود جلب كنيد، تا تعاليم حزب را در كودكى و جوانى بياموزند(28).
انطباعات دوران كودكى، هرگز فراموش نمىشود و بايد افكار خود را در آن دوران به جوانان تزريق نمائيم و آنها را دور از دين و خدا و مقدّسات تربيت كنيم(29).